Web Analytics Made Easy - Statcounter

مادر دختر ۲۱ ساله متهم به قتل برای تامین دیه از هم وطنان تقاضای کمک دارد.

ملیکا نام دختر ۲۱ ساله تهرانی است که سه سال است به اتهام قتل دوست صمیمی اش در زندان قرچک ورامین روزگار می‌گذراند.

ملیکا مثل همه جوانان این سرزمین و این مرز و بوم شور جوانی و هیجان تجربه داشت. با دوستانش زمان می‌گذراند و فرزند یکی یکدانه و دردانه خانواده اش بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما در یک لحظه با یک اتفاق مسیر زندگی اش او را به سمت یک حادثه هولناک سوق داد.

ناگفته‌های مادر ملیکا از قتل مهسا

مادر ملیکا در مورد قتل مهسا گفت: «مدتی بود دخترم دچار بیماری روحی و افسردگی شده بود که مدارک آن هم موجود است. او ارتباط عاطفی عمیقی با پدرش داشت و به خاطر شرایط زندگی مان پدرش مدتی از او دور شد و همین باعث شد که حال روحی ملیکا بد شود. همان موقع بود که با چند دوست که از لحاظ فرهنگی با ما سنخیت نداشتند آشنا شد.»

او در ادامه گفت: «ملیکا دارو اعصاب مصرف می‌کرد و روز حادثه با تحریک یکی از دوستانش به خانه مهسا رفته بود. او مدتی بود که با مهسا دوست بود و دوستان دیگرش در گوشش می‌خواندند که مهسا پشت سر او حرف می‌زند. ملیکا می‌خواست با مهسا حرف بزند، اما وقتی مقابل خانه مهسا رفت در حالت گیجی ناشی از مصرف قرص‌های اعصاب دستش به خون مهسا آلوده شد.»

کمک کنیم ملیکا قصاص نشود

نه تنها هیچ جوان خامی، بلکه هر انسانی در این جهان ممکن است در یک لحظه با یک اتفاق مسیر زندگی اش به گرفتاری ختم شود.

بعد از انتشار گفتگو با ملیکا، خانواده او از قضاوت‌های مردم آزرده بودند. اما ملیکا دخترک ساده و بی آلایشی است که حتی برای نجات جان خود دروغ را دستاویز قرار نمی‌دهد تا جلب توجه کند. او خطا کرده و با اینکه سن کمی دارد، ترس از قصاص موجب نمی‌شود حقیقت را کتمان کند. پشیمان است و برای او فرصت برای خوب بودن و خوب ماندن زیاد است.

مادر ملیکا از مخاطبان و افراد نیکوکار تقاضای کمک دارد تا دیه را تامین کند. اگر باور دارید که هر انسانی ممکن است مرتکب خطا شود، سرش به سنگ بخورد و پشیمان شود و با صداقت به خطایش اعتراف کند؛ لطفا به ملیکا کمک کنید. لطفا به یک جوان این مرز و بوم، آن هم یک دختر جوان و یک مادر و پدر رنجدیده بی منت کمک کنید.

ملیکا از ماجرای قتل چه می‌گوید؟

سه سال قبل دختر جوان ۲۱ سله‌ای به نام مهسا مقابل در خانه شان واقع در اسلامشهر با ضربه چاقو از سوی دوستش مجروح شد و ساعتی بعد جان خود را از دست داد.

به این ترتیب پرونده قتل مهسا روی میز بازپرس جنایی قرار گرفت. در بررسی‌های اولیه مشخص شد دو نفر از دوستان مهسا مقابل در خانه او آمده و در جریان درگیری یکی از آن‌ها به نام ملیکا به مهسا چاقو زده بوده است. به این ترتیب ظهر همان روز ملیکا شناسایی و بازداشت شد.

در حالی که سه سال از قتل مهسا به دست ملیکا می‌گذرد، او از روز حادثه تا حالا در زندان است. ملیکا به اتهام قتل به قصاص محکوم شده است و اگر او و خانواده اش موفق به جمع آوری مبلغ دیه نشوند، اولیای دم حکم قصاص را اجرا خواهند کرد.

جزئیات این حادثه دردناک را در این گزارش در گفتگو با متهم پرونده بخوانید.

ملیکا دختر جوانی است که در چهره اش طراوت اول جوانی و یک غم سنگین تضاد ناباورانه‌ای ساخته است. اتهام سنگین قتل در ۱۹ سالگی، چنان ضربه مهلکی به بدنه احساس ملیکا وارد کرده است که واژه‌ها به راحتی از دهانش خارج نمی‌شود. سنگینی بار این اتهام برای شانه‌های ملیکا خیلی زیاد است.

چند سال داری؟

۲۱ سال. از ۱۸ سالگی به اتهام قتل دوست صمیمی ام در زندانم.

چه شد که بین تو و دوست صمیمی ات چنین فاجعه‌ای اتفاق افتاد؟

من و مهسا دو سال بود از بهترین دوستان همدیگر بودیم. من او را خیلی دوست داشتم و بعد از اینکه پدر و مادرم از هم جدا شدند، تنها چیزی که آرامم می‌کرد این بود که در کنار مهسا و در جمع دوستانم باشم. خیلی وقت‌ها با هم مهمانی می‌رفتیم و شب قبل از حادثه هم باز با هم مهمانی بودیم. همان شب من متوجه شدم که مهسا و یکی از دوستانم پشت سر من بدگویی کرده اند. خیلی ناراحت شدم.

دعوای دو دختر تهرانی از کری خوانی در اینستاگرام شروع شد

چرا ناراحت شدی؟

من از مهسا ناراحت شدم، چون او دو سال بود دوست صمیمی من بود و نباید با این کارش به رفاقتمان خیانت می‌کرد.

برای همین با او دعوا کردی؟

نه. با اینکه خیلی ناراحت بودم، اما تصمیم گرفته بودم اهمیت ندهم و فقط می‌خواستم دیگر با مهسا کاری نداشته باشم. اما فردای آن روز یکی از دوستان مشترکمان با من تماس گرفت و گفت شب گذشته، بعد از مهمانی مهسا در اینستاگرام لایو گذاشته بود و به من در لایو فحاشی کرده بود. بعد آن دوستم گفت بیا برویم با مهسا دعوا کنیم و بگوییم چرا این حرف‌ها را پشت سر تو زده است. من هم حالت گیج و منگ داشتم و بدون فکر دنبال دوستم راه افتادم و به مقابل خانه مهسا رفتیم.

چرا گیج و منگ بودی؟

چند وقتی بود به خاطر مشکلات اعصاب دارو مصرف می‌کردم. دارو‌ها خواب آور بود. آن روز هم دارو خورده بودم.

ملیکا چاقو را به گلوی مهسا فرو کرد

بعد از اینکه به مقابل خانه مهسا رفتی چه شد؟

زنگ در خانه شان را زدم و او مقابل خانه آمد. انگار هنوز در حالت گیجی و خواب و بیدار بودم. می‌خواستم در خانه شان را هل دهم و داخل بروم، اما او مانع من می‌شد و پایش را لای در گذاشت. نمی‌دانم چه شد که با هم دست به یقه شدیم و یکدفعه چاقویی را که دستم بود به گلویش زدم. اینقدر در حالت منگی بودم که تصویر درستی از آن لحظه در ذهنم ندارم. بعدا که کمی حالم بهتر شد به ذهنم فشار آوردم و یادم آمد در آن حالت چطور به مهسا ضربه زده بودم.

چرا چاقو داشتی؟

همان جا مقابل خانه مهسا چاقو را دوست دیگرم که همراهم بود دستم داده بود. به من می‌گفت اگر درگیری بالا گرفت با چاقو مهسا را بترسان.

چطور دستگیر شدی؟

دوستان مهسا که در خانه شان بودند متوجه حضور ما شده بودند و موضوع را به پلیس گفتند. ماموران اول سراغ دوست دیگرم که همراهم بود رفتند. بعد نشانی من را از او گرفتند و دستگیرم کردند. در اداره آگاهی فهمیدم که مهسا فوت کرده است.

اولیای دم مهسا چه کسانی هستند؟

پدر و مادرش. هر دو از من شکایت کردند و در دادگاه تقاضای قصاص کردند.

وقتی در دادگاه با آن‌ها روبرو شدی چه اتفاقی افتاد؟

من تا به حال مادر مهسا را ندیده بودم. او به شدت شبیه مهسا بود. چشمانش مثل چشمان مهسا آبی بود. دلم خیلی برای مهسا تنگ شده بود و از اینکه او را کشتم خیلی عذاب وجدان داشتم. برای همین وقتی مادرش را دیدم گریه ام گرفته بود. دلم می‌خواست او را بغل کنم و به جای دوستم او را ببوسم.

توانستی از خودت دفاع کنی؟

نه من هیچ حرفی نمی‌توانستم بزنم. این قدر ترسیده بودم که زبانم بند آمده بود. اما وکیلم از من دفاع کرد.

ملیکای ۲۱ ساله اعدام می‌شود؟

حالا تا قصاص چقدر فاصله داری؟

مادرم در این سه سال خیلی تلاش کرد که خانواده مهسا را راضی به گذشت از قصاص کند. پدر و مادر مهسا هم مثل پدر و مادر خودم از هم طلاق گرفته اند. مهسا هم مثل من تک فرزند است. با این وجود دل پدر و مادرش به رحم آمده و حاضر شده اند با دریافت وجه المصالحه از قصاص من گذشت کنند.

اگر این مبلغ را نپردازی چه می‌شود؟

اعدام می‌شوم!

چه چیز تو را در این سن کم به این نقطه از زندگی رساند؟

مدتی بود بیماری روحی پیدا کرده بودم و افسرده بودم. هر روز مشت مشت قرص اعصاب می‌خوردم. پرخاشگر شده بودم و فقط با دوستانم وقت می‌گذراندم.

برای بعد از آزادی برنامه‌ای داری؟

اگر بتوانم رضایت بگیرم فقط جای قدم‌های مادر و پدرم را می‌بوسم و سعی می‌کنم به آن‌ها کمک کنم. مادر و پدرم در این سال‌ها خیلی عذاب کشیده اند. تمام تلاشان را کرده اند تا رضایت اولیای دم را جلب کنند.

روزهایت را در زندان چطور می‌گذرانی؟

با همان قرص‌های اعصاب!

 رکنا

 

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: مقابل خانه مهسا خانه شان دوست صمیمی پدر و مادر قتل مهسا ۲۱ سال سه سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۹۹۲۲۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل مادر به دلیل اعتراض به به‌هم ریختن خانه

رئیس پلیس آگاهی پایتخت از دستگیری مردی که مادرش را با ضربات دمبل به قتل رسانده بود، خبر داد.

به گزارش ایسنا، سردار علی ولیپور گودرزی در تشریح جزئیات این خبر گفت: چندی قبل ماموران کلانتری ۱۰۲ پاسداران از طریق تماس تلفنی با اداره دهم پلیس آگاهی از قتل زن میانسالی در خانه‌اش با خبر شده و برای بررسی موضوع به محل اعزام شدند. همزمان با دستور مقام قضایی، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ نیز در محل حاضر شده و رسیدگی به پرونده بر عهده آنان قرار گرفت.

وی ادامه داد: تیم جنایی با ورود به خانه موردنظر با جسد زن میانسال در حالی که با ضربات جسم سخت به قتل رسیده بود مواجه شدند. تحقیقات اولیه در این خصوص آغاز و در جریان آن همسایه‌ها که متوجه صدای درگیری در خانه زن میانسال شده بودند به کارآگاهان گفتند که در این خانه یک مادر و پسر با هم زندگی می‌کنند و وقتی صدای درگیری را شنیدند به خانه آنها آمده و با جسد زن میانسال رو به‌رو شده و با پلیس تماس گرفته‌اند.

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با اشاره به ادامه تحقیقات پلیس گفت: باتوجه به سالم بودن در ورودی و صدای مشاجره پسر جوان با مادرش قبل از جنایت، احتمال دست داشتن او در قتل مطرح شد. در ادامه کارآگاهان خیلی زود پسر جوان را در یکی از خیابان‌های شرق تهران شناسایی و وی را در یک عملیات دستگیر و به مقر انتظامی منتقل کردند.

وی با اشاره به انجام بازجویی از متهم گفت: متهم که حالت روحی و روانی مناسبی نداشت در جریان بازجویی‌ها مدعی شد که روز حادثه مادرش اعتراض کرده که چرا خانه را بهم ریخته است و سر این موضوع باهم دعوایشان شده است، در ادامه این فرد عصبانی شده و با وزنه بدنسازی ضرباتی را به او وارد کرده است و زمانی که به خود آمده متوجه شده که دیگر نفس نمی‌کشد.

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با اشاره به تشکیل پرونده برای این فرد، گفت:  با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضائی متهم برای سیرمراحل قانونی به زندان اعزام شد.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • مادر قاتل آگهی مفقودی بچه را منتشر کرد!
  • مادر قاتلی که آگهی مفقود شدن فرزندش را منتشر کرد
  • قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش
  • راز قتل دختربچه ۱۱ ساله اصفهانی فاش شد
  • ببینید | وعده علیرضا زاکانی به تهرانی‌ها؛ خانه ارزان قیمت در راه است؟
  • عکسی از مادر سیدحسن خمینی در مراسم تشییع پیکر عروس ارشد امام /دختر امام هم آمد
  • مرحله سوم اردوی تیم ملی کاتا بانوان از ۱۰ اردیبهشت
  • قتل مادر به دلیل اعتراض به به‌هم ریختن خانه
  • بایدن: زمانی به دنبال خودکشی بودم + بشنوید
  • (ویدئو) تشییع پیکر مادر و دختر لبنانی